آقا سلام، روضه مادر شروع شد
باران اشک های مکرر شروع شد
آقا اجازه هست بخوانم برایتان
این اتفاق از دم یک در شروع شد
تا ریشه های چادر خاکی مادرت
آتش گرفت،روضه معجر شروع شد
فریادهای مادر پهلو شکسته ات
تا شد فشار در دو برابر شروع شد
این ماجرا رسید به آنجا که نیمه شب
بی اختیار گریه حیدر شروع شد
وقتی رسید قصه به اینجای شعر من
ایام خانه داری دختر شروع شد .....
دختر رسید تا خود آن لحظه ای که ظهر
یک ماجرا به قافیه سر شروع شد
شیعیان عید ندارند. أین فاطمیون
موضوعات: شعر مهدوی , ,
برچسب ها: امام زمان , مهدی ع , صاحب الزمان , emam zaman , mahdi , ظهور نزدیک است , شعر , فاطمیه , عید , , منتظران ظهور ,
نظرات این مطلب
آخرین مطالب
شروعی دوباره (1399/08/20 )
میلاد حضرت ابوالفضل مبارک (1395/02/22 )
فطرس (1395/02/22 )
مولا (1394/11/20 )
یا فارس الحجاز... (1394/11/20 )
یا... (1394/11/05 )
یارِ مستضعفان (1394/11/05 )
خورشید پشت ابر (1394/10/23 )
ای مسیح من... (1394/10/21 )
یاصاحب الزمان... (1394/10/21 )
کبوترانه (1394/10/13 )